کتاب هری پاتر و محفل ققنوس-جلد دوم

نقد و بررسی کتاب هری پاتر و محفل ققنوس
تمام کتاب‌های مجموعه هری پاتر در بالاترین سطح کیفیت به نگارش درآمده‌اند. کتاب‌های این مجموعه آن‌قدر خوب و تحسین‌برانگیز هستند که مطالعه‌ی کتاب‌های دیگر را دشوار می‌کنند. در رابطه با این مجموعه، «هری پاتر و محفل ققنوس» یکی از بهترین و مهم‌ترین کتاب‌ها است. اگر چهار کتاب اول از این مجموعه را خوانده‌اید و در حال بررسی برای مطالعه‌ی اثر پنجم هستید، بی‌وقفه سراغ آن بروید و بار دیگر در مدرسه‌ی هاگوارتز و اتفاق‌های عجیب‌وغریب و نفس‌گیرش غرق شوید و از خواندن یک اثر حرفه‌ای و پرکشش لذت ببرید.
درباره جلد دوم کتاب هری پاتر و محفل ققنوس
کتاب «هری پاتر و محفل ققنوس» Harry Potter and the Order of the Phoenix نوشته‌ی «جی.کی رولینگ» در 21 ژوئیه سال 2003 منتشر شد. این کتاب از سری مجموعه‌ داستان‌های افسانه‌ای «هری پاتر» Harry Potter است که به دلیل حجم بالای اثر، نسخه‌ی فارسی آن در سه جلد به چاپ رسیده است. جلد دوم آن که در اینجا به نقد و بررسی آن می‌پردازیم شامل فصل پانزده تا بیست و شش است که عبارت‌اند از:

بازرس عالی‌رتبه‌ی هاگوارتز
در هاگزهد
حکم آموزشی شماره‌ی بیست و چهار
ارتش دامبلدور
شیر و افعی
ماجرای هاگرید
چشم مار
بیمارستان سوانح و بیماری‌های جادویی سنت مانگو
کریسمس در بخش در بسته
چفت شدگی
سوسک در مخمصه
دیده‌ها و نادیدنی‌ها
در «هری پاتر و محفل ققنوس» هری پاتر سال پنجم مدرسه‌ی هاگوارتز است و «لرد ولدمورت» Lord Voldemort بازگشته است. در این داستان در سازمان اسرار جنگی سهمگین میان هری پاتر، «لرد ولدمورت» و «آلبوس دامبلدور» Albus Dumbledore، مدیر مدرسه‌ی علوم و فنون جادوگری هاگوارتز شکل می‌گیرد و گوی پیشگوی می‌شکند. در میان این جنگ وزیر سحر و جادو به سازمان اسرار می‌آید و با «لرد ولدمورت» روبه‌رو می‌شود و بقیه داستان کتاب «هری پاتر و محفل ققنوس» شکل می‌گیرد.

«دیوید ییتس» David Yates کارگردان بریتانیایی براساس این داستان فیلم سینمایی فانتزی با بازی «دنیل ردکلیف»، «روپرت گرینت» و «اما واتسون» ساخت که بیش از 900 میلیون دلار در دنیا فروش داشت. این فیلم در سایت IMDb امتیاز 7.5 از 10 را کسب کرده است و جزو یکی از بهترین فیلم‌های اکشن، هیجانی و فانتزی به‌حساب می‌آید.
در بخشی از جلد دوم کتاب هری پاتر و محفل ققنوس می‌خوانیم
ماه دسامبر که از راه رسید برف بیش‌تری به همراه داشت و بهمنی از تکالیف برای دانش آموزان سال پنجمی به ارمغان آورد. با نزدیک شدن کریسمس، وظایف ارشدی رون و هرمیون سنگین‌تر می‌شد. به آن‌ها گفته بودند که بر تزیین قلعه نظارت کنند (رون می‌گفت: «درست موقعی که آدم می‌خواد ریسه‌های پرزرق‌وبرق رو ببنده، بدعنق یه سر دیگه شو می‌گیره و می‌خواد با اون آدمو خفه کنه.»)، مراقب باشند که دانش آموزان سال اوّل و دوم زنگ تفریحشان را در قلعه بگذرانند چراکه هوا سرد و سوز دار بود (رون می‌گفت: «نمی‌دونی چه بچه پرروهایی هستن، کی ما وقتی کلاس اول بودیم اين قدر رومون زیاد بودا») و به نوبت با آرگوس فیلچ در راهروها سرکشی کنند زیرا فیلچ تصور می‌کرد ممکن است حال و هوای تعطیلات باعث شود بچه‌ها با هم دوئل کنند (رون باخشم گفته بود: «توی کلّه‌ش به جای مغز، پهنه!»). کارشان آن قدر زیاد بود که هرمیون بافتن کلاه برای جن‌های خانگی را کنار گذاشته بود و غرغر می‌کرد که فقط سه کلاه دیگر برایش مانده است.

هرمیون گفت:

تمام اون جن‌های خونگی بیچاره‌ای که هنوز آزادشون نکرده‌ام مجبورن تا آخر تعطیلات کریسمس این جا بمونن چون به تعداد کافی کلاه نداریم!

هری که جرأت نداشت به او بگوید که دابی همه‌ی بافتنی‌هایش را برداشته است سرش را بر روی مقاله‌ی تاریخ جادوگریش پایین‌تر برد. در هر حال او نمی‌خواست درباره‌ی کریسمس فکر کند. برای اولین بار در طول تحصیلش دلش می‌خواست تعطیلاتش را در خارج از هاگوارتز بگذراند. در آن مدت به علّت محرومیت از بازی کوییدیچ از یک سو و نگرانی برای به تعلیق درآمدن خدمت هاگرید از مدرسه دل‌خوشی نداشت. تنها چیزی که مشتاقانه انتظارش را می‌کشید جلسات الف دال بود که ناچار بودند در طول تعطیلات آن را برگزار نکنند زیرا همه‌ی اعضای آن می‌خواستند تعطیلات را در کنار خانواده‌شان بگذرانند.

هرمیون خیال داشت با والدینش به اسکی برود و این موضوع برای رون بسیار جالب بود زیرا پیش از آن نشنیده بود که مشنگ‌ها چوب‌های باریکی به پایشان می‌بندند که بر روی برف کوه‌ها لیز بخورند. در این میان، رون می‌خواست به پناهگاه برود.

هری چند روز به او غبطه خورده بود تا این که روزی از او پرسید برای گذراندن تعطیلات چه خواهد خود را به خانه برساند و رون در جوابش گفت:

-تو هم با من میای! بهت نگفتم؟ چند هفته پیش مامان برام نامه نوشت و به من گفت که تو رو دعوت کنم!